Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (634 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Problem {n} U مشکل
Erschwernis {f} U مشکل
Frage {f} U مشکل
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
fehlerlos <adj.> U بدون مشکل
Aufgabe {f} U مشکل [مسیله ]
frei von Fehlern <adj.> U بدون مشکل
makellos <adj.> U بدون مشکل
einwandfrei <adj.> U بدون مشکل
fehlerfrei <adj.> U بدون مشکل
tadellos <adj.> U بدون مشکل
Ein ernsthaftes Problem. U یک مشکل جدی.
Wo liegt das Problem? U مشکل کجاست؟
Fehlerbeschreibung {f} U توضیح مشکل
Doppelunglück {n} U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
doppeltes Pech U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
Enfant terrible {n} U بازیکن مشکل آفرین
zweiseitiges Problem U بدشانسی [مشکل] از دو طرف
Wo liegt der Haken? U مشکل [ مسئله] [در داستان] کجاست؟ [اصطلاح]
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Bestehen {n} U وجود
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Existenz {f} U وجود
Dasein {n} U وجود
Der Islam ist DIE heilende Medizin. U اسلام دوای شفادهنده این مشکل است.
die Kuh vom Eis kriegen <idiom> U موضوعی [با مشکل] را نجات دادن [اصطلاح مجازی]
Damit ist dieses unmittelbare Problem vom Tisch. U بدینوسیله به این مشکل ضروری رسیدگی می شود.
warten bis sich die Sache von selbst erledigt U صبر کردن تا مشکل خودش مرتب [حل] شود
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
aber <conj.> U با وجود این
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
vorkommen U وجود داشتن
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
Trotzdem U با این وجود
gegenwärtig sein U وجود داشتن
da sein U وجود داشتن
bestehen U وجود داشتن
Faktum {n} U وجود مسلم
Das bietet sich als Lösung an. U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم کند.
Reicht das als Problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
Können Sie das bitte nachschauen? U می توانید لطفا یک نگاه بیاندازید [ببینید مشکل کجاست] ؟
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen. U این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
aber trotzdem U اما با وجود این
trotz allem U با وجود همه [چیز]
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
Deist {m} U قائل به وجود خدا
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
etwas schwellt Jemanden U چیزی شکم کسی را پر میکند [اصطلاح مشکل وپیچیده درسطح بالا ]
Das macht den Bock zum Gärtner. U با این کار او دنبال دردسر میگردد. [مشکل در موضوع ایجاد می کند.]
dieses riesige Problem und seine zahlreichen Begleiterscheinungen U این مشکل بزرگ و نتیجه های چند شاخگی منفی بسیاری از آن
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
ab <adv.> U از [زمانی]
Zeitstrahl {m} U خط زمانی
Zeitleiste {f} U خط زمانی
Zeittafel {f} U خط زمانی
an [Dativ] <prep.> U در [زمانی]
alles über den Haufen werfen <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
gegen [Akkusativ] <prep.> U نزدیک به [زمانی]
Als ich hereinkam U زمانی که من تو آمدم
Zeitdruck {m} U فشار زمانی
gegen [Akkusativ] <prep.> U مقارن [زمانی]
nicht länger U نه بیشتر [زمانی]
nicht länger U نه دیگر [زمانی]
zeitlicher Abstand U تاخیر زمانی
Verzögerung {f} U تاخیر زمانی
nach [Dativ] <prep.> U بعد از [زمانی]
binnen <adv.> U در عرض،در طی،درفاصله زمانی(بین)
Zeittafel {f} U تسلسل زمانی
Zeitverzögerung {f} U تاخیر زمانی
Zeitstrahl {m} U تسلسل زمانی
Zeitleiste {f} U تسلسل زمانی
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
aufschieben U طول دادن [زمانی]
Busplan {m} U برنامه زمانی اتوبوس
eine Zeit vereinbaren U قرار گذاشتن زمانی
Abstand {m} U بعد [مکانی،زمانی]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Wann läuft das Kennwort ab? U چه زمانی پسورد منقضی می شود؟
Wann läuft das Passwort ab? U چه زمانی پسورد منقضی می شود؟
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Hochwasser U مد [علامت که نشان میدهد بلندترین مد چه زمانی بوده است]
Ausfall {m} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Wann, schätzt du, wirst du mit dem Studium fertig sein? U چه زمانی تو تصور می کنی تحصیلات خود را به پایان برسانی؟
Unterbrechung {f} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Verzögerung {f} U تاخیر بین زمانی که دستور وارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه [رایانه شناسی]
Schlüsselkind {n} U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
je nachdem U این بستگی دارد
es kommt drauf an U این بستگی دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
Recent search history Forum search
1امکان ندارد واژه وارد کرد
1Stalking-Methoden
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
1besser werden
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
1Brotzeit
1من باید چه زمانی اینجا باشم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com